دوستان فرهیخته ام!این غزل جدید را بدون قطعه ی قطعنامه (که ذیل غزل آمده است و به منزله ی نان زیر کباب است) نخوانید.اگر این را خربزه به حساب بیاورید و آن را هندوانه ، خوردن هردو را به شما پیشنهاد می کنم.به طرف گفتند:خربزه دوست داری یا هندوانه؟ گفت :هردوانه!
از مسیر حق هر کاو، در زمانه دور افتاد
غافل از حقیقت شد ، فاقد شعــور افتاد
بیمه ی هنرمندان ، چون که قطع شد دیدم
هم چلاق شد«تدبیر» ، هم «امید» کور افتاد
تا که دفتر درمان ، مهــــــر اعتبــارش رفت
در روند درمــــانم ، وقفــــــه و فتـــــور افتاد
در سطور این دفتـــر جابجا رقم خورده ست
کاروان ز ره واماند بار از ستـــــــور افتـاد
اعتدال بـــرهم خورد معده و مـــــزاجم را
خــــالـــه بود نابینـــا آش کشک شـور افتاد
زین مصیبت عظما ، پشت کــــوهها شد خم
لرزه بر زمین آمد ، رخنه در قبــــور افتاد
دوستی که با من بود ، همجوار و هم بیمه
زین جهت زیانها دیــــد ، سخت ناصبورافتاد
مــــرد مــــــادر پیرش ، مــــادر زمینگیــــرش
ساعت نه دیشب ، دست مرده شور افتاد
من یکی از این ملّت ، می کشم چرا ذلّـت
از چه رو سر و کارم ، با ذوات زور افتــاد ؟
قبل از انتخابات آن ، قولها که حـــاجی داد
از چه رو عملکــــردش ، تا به نفخ صورافتاد؟
وعده ها که می فرمود ، جمله برد از خاطر
چون خرش گذشت ازپل،ماهیش به تورافتاد
دیشبم به خواب اندر ، گفت پیـــر روشنگــر
در محیط کفـــرآور ، گر تو را عبــــور افتـــاد
مسجد ضرار ار بود ، سقف و پایه اش برکن
از ضرر چه می ترسی ، کار اگر ضـرور افتاد
کج منه قدم یارا ، هرنفس بپـــــا پـــــــــــا را
«شاطر»از کج اندیشیش،راست درتنورافتاد!
بازدید امروز: 244
بازدید دیروز: 146
کل بازدیدها: 822079